کد مطلب:162408 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

شیخ جعفر خطی
شیخ ابوالبحر شرف الدین جعفر بن محمد بن حسن بن خطی بحرانی، در اوایل مداح امرای بحرین و بزرگان آن دیار بود. او در سفری كه به ایران داشته با شیخ بهایی در اصفهان ملاقات كرده و به سال 1028 ه.ق.در فارس درگذشته است [1] .



1. و لكن هلم الخطبة فی رزء سید

قضی ظمأ و الماء جار و راكد



2. كانی به فی ثلة من رجاله

كما حف باللیث الاسود و الحوارد



3. اذ اعتلقوا سمر الرماح و جردوا

سیوفا اعارتها البطون الاساود



4. فلیس لها الا الصدور مراكز

و لیس لها الا النحور مغامد



5. یلاقون شدات الكماة بأنفس

اذا غضبت هانت علیها الشدائد



6. الی أن ثووا الترب صرعی كأنهم

نخیل أمالتهن أید عواضد [2] .



1. درباره ی مصیبت آقایی صحبت كن كه با تشنگی شهید شد، در حالیكه آب جاری و راكد در آنجا وجود داشت.

2. او در میان افرادش چون شیر بزرگ بود كه گروه شیران خشمگین او را احاطه كرده بودند.

3. وقتی نیزه به دست گرفتند و شمشیر بركشیدند، قلبهای سیاه (دشمنان) را به آنها بخشید.

4. برای نیزه ها غیر از سینه های آنها قرارگاهی وجود نداشت و شمشیرها غیر از گردنهای آنها غلافی نداشتند.

5. با جانهای خود كه در هنگام خشم همه چیز را آسان می شمرد به قهرمانان سهمگین حمله می بردند،

6. هنگامی كه به خاك افتادند، گویی درختان نخل هستند كه دستهای قوی نیرومندی آنها را خم كرده است.



[1] اعيان الشيعه، ج 4، ص 157.

[2] همان، ص 162.